داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (34)
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (34)
داستانهای کوتاه از پیامبر اکرم (ص) (34)
زنى پناهنده
وَ إنْ فاتَكُمْ شَيْءٌ مِنْ أزْواجِكُمْ إلَى الْكُفّارِ فَعاقَبْتُمْ فَآتُوا الَّذينَ ذَهَبَتْ أزْواجُهُمْ مِثْلَ ما أنْفَقُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ الَّذى أنْتُمْ بِهِ مُؤْمِنُونَ (60ممتحنه/11) و اگر كسى از زنانتان به سوى كافران رود، و سپس با آنان تلافى كرديد و غنيمت گرفتيد، آنگاه به كسانى كه همسرانشان [به سوى كفار] رفتهاند، معادل خرجى را كه كردهاند [از غنايم] بپردازيد، و از خداوندى كه شما به او ايمان داريد پروا كنيد.
تا آيه »و اتقو اللَّه الذى انتم به مؤمنون« در آخر سوره ممتحنه قرار دارد در حالى كه ابتداى اين سوره درباره فتح مكه است.1
درخت خرما سبب نزول سوره و الليل
مردى نخله و خرمايى داشت كه شاخههاى آن به طرف خانه مرد فقيرى خميده بود كه عيالمند و داراى فرزندانى خردسال بود. اين مرد آنگاه كه مىآمد و وارد خانه مىشد و بر فراز درخت خرما بالا مىرفت تا خوشههاى خرما را بچيند احيانا دانهاى از خرما بر زمين مىافتاد و كودكان و فرزندان خردسال اين مرد فقير از زمين بر مىداشتند. آن مرد از بالاى درخت فرود مىآمد تا خرما را از دست آنها بگيرد و اگر مىديد كه اين خرما در دهان اين كودكان جاى گرفته و آنها مىخواهند آن را در كام خود فرو برند انگشتش را در دهان آنان به كاويدن وا مىداشت تا خرما را بيرون آورد. اين مرد تهيدست نزد نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله شكايت برد و از طرز برخورد صاحب درخت با كودكانش گزارشى به عرض آن حضرت رساند. نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله به وى گفت: برو. و سپس با صاحب درخت خرما ديدار كرد و به او فرمود: آيا حاضرى اين درخت خرمايى كه شاخه آن در خانه فلانى قرار دارد به من ببخشى تا در برابر آن براى تو نخله و درختى از خرما در بهشت ضمانت گردد؟ آن مرد عرض كرد: من صاحب درختان خرماى فراوانى هستم، اما در ميان آنها هيچ درخت خرمايى بارورتر و جالبتر از آن درخت براى من نيست. ابن عباس گفت: اين مرد از نزد رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله بيرون رفت. اما شخص ديگرى كه اين سخن را از آن حضرت شنيده بود به او عرض كرد: اگر من اين درخت خرما را از اين مرد بستانم و به شما پيشكش نمايم آيا به من همان درخت خرماى بهشتى را كه به صاحب آن وعده دادى اعطاء خواهيد فرمود، و چنين درختى را براى من در بهشت ضمانت خواهيد كرد؟ فرمود: آرى.
اين شخص به راه افتاد و با صاحب درخت خرما ديدار كرد و با او وارد معامله و گفتگو شد، اما صاحب درخت به او يادآور گرديد كه آيا فهميدى كه حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله در برابر اين نخله درخت خرماى بهشتى به من اعطاء كرد، اما من به اين معامله سودآور تن در ندادم و به آن حضرت عرض كردم: ميوه و خرماى اين درخت مرا شيفته خود ساخته و مرا نخلهاى فراوانى است ولى هيچكدام از آنها براى من از لحاظ بارورى شگفتانگيز و جالبتر از اين درخت نيست. سرانجام پس از گفتگوى زياد گفت:
آيا حاضرى آن را به فروش رسانى؟ گفت:
نه، مگر آن كه قيمتى را در برابر آن دريافت دارم كه از لحاظ گرانى در حدى باشد كه نمىتوانم دريافت آن را تصور كنم، يعنى قيمتش هم براى من دشوار باشد. آن شخص گفت: خواسته و آرزوى تو در برابر فروش اين درخت چيست؟
پاسخ داد: چهل درخت خرما. خريدار گفت: بهايى بس گران و سنگين پيشنهاد مىكنى و در برابر درختى خميده چهل درخت خرما مطالبه مىنمايى؟ مانعى ندارد، اما اگر راست مىگويى مردم را احضار كن تا شاهد اين معامله باشند. گذرش به عدهاى از مردم افتاد و آنان را به عنوان شهود و گواهان اين معامله فرا خواند. آنها گواهى دادند كه وى در برابر يك درخت خميده خرما چهل نخل را از طرف معامله خود دريافت دارد. اين مرد خريدار به سوى نبى اكرم صلّى اللَّه عليه و آله به راه افتاد و عرض كرد: يا رسول اللَّه، اين درخت خرماى مورد نظر شما به تملك من در آمد و هم اكنون از آن توست و آن را به تو بخشيدم. آن حضرت به سوى خانه مرد فقير روان شد و به صاحب خانه گفت: از اين پس اين درخت از آن تو و افراد خانواده توست. خداوند متعال از پى متعال از پى چنين قضيه و حادثهاى بود كه: وَ اللَّيْلِ إذا يَغْشى (92ليل/1) سوگند به شب چون فروپوشاند.
وَ النَّهارِ إذا تَجَلّى (92ليل/2) و سوگند به روز چون روشن شود.
وَ ما خَلَقَ الذَّكَرَ وَ اْلأُنْثى (92ليل/3) و سوگند به آنه نرينه و مادينه آفريد.
إنَّ سَعْيَكُمْ لَشَتّى (92ليل/4) كه كوشش شما پراكنده [و گونهگون] است.
فَأَمّا مَنْ أعْطى وَ اتَّقى (92ليل/5) حال اگر كسى [مالى] بخشيد و پروا و پرهيز ورزيد.
وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى (92ليل/6) و [وعده] بهشت را استوار داشت.
فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرى (92ليل/7) زودا كه راهش را به سوى خير و آسانى هموار كنيم.
وَ أمّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى (92ليل/8) و اما كسى كه دريغ ورزيد و بىنيازى نمود.
وَ كَذَّبَ بِالْحُسْنى (92ليل/9) و [وعده] بهشت را دروغ انگاشت.
فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرى (92ليل/10) زودا كه راهش را به سوى شر و دشوارى هموار كنيم.
وَ ما يُغْنى عَنْهُ مالُهُ إذا تَرَدّى (92ليل/11) و چون به هلاكت افتد مالش به كار او نيايد.
إنَّ عَلَيْنا لَلْهُدى (92ليل/12) بى گمان راهنمايى [بندگان] بر ماست.
وَ إنَّ لَنا لَْلآخِرَةَ وَ اْلأُولى (92ليل/13) و بى گمان [جهان] واپسين و نخستين ما راست.
فَأَنْذَرْتُكُمْ ناراً تَلَظّى (92ليل/14) پس شما را از آتشى كه زبانه زند هشدار دهم.
لا يَصْلاها إلاَّ اْلأَشْقَى (92ليل/15) كه جز شقاوتپيشه وارد آن نشود.
الَّذى كَذَّبَ وَ تَوَلّى (92ليل/16) همان كسى كه [حق را] انكار كرد و روى برتافت.
وَ سَيُجَنَّبُهَا اْلأَتْقَى (92ليل/17) و تقواپيشه از آن دور داشته خواهد شد.
الَّذى يُؤْتى مالَهُ يَتَزَكّى (92ليل/18) همان كسى كه مالش را مىبخشد كه پاكدلى يابد.
وَ ما ِلأَحَدٍ عِنْدَهُ مِنْ نِعْمَةٍ تُجْزى (92ليل/19) و بر او [منت از] نعمت كسى نيست كه بايد جزايش را بدهد.
إلاَّ ابْتِغاءَ وَجْهِ رَبِّهِ اْلأَعْلى (92ليل/20) [و نمىكند آنچه مىكند] مگر در طلب خشنودى پروردگار بلندمرتبهاش.
وَ لَسَوْفَ يَرْضى (92ليل/21) و زودا كه خشنود شود.
تا آخر سوره و الليل را نازل كرد. از عطاء روايت شده: نام مردى كه درخت خرما را خريدارى كرد و به رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله اهدا نمود »ابا الدحداح« بوده است. گويند: رسول اكرم صلّى اللَّه عليه و آله بر اين خرما گذر مىكرد و مىديد كه خوشههاى ان نزديك و آويزان است و مىفرمود: »عذوق و عذوق لابى الدحداح فى الجنة« خوشهها و خرماها از آن ابالدحاح در بهشت باد.
روايت مذكور در اكثر كتب تفسير فريقين و آثارى كه درباره اسباب النزول نگارش شده راجع به سبب نزول سوره والليل ياد شده است.
پی نوشت :
1 - تاريخ و قرآن كريم، صفحه 389.
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}